English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (6642 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incidence matrix U ماتریس تلاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
thinners U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
confluences U تلاقی
tangency U تلاقی
confluence U تلاقی
anastomois U تلاقی
anastomosis U تلاقی
collisions U تلاقی
conflux U تلاقی
collision U تلاقی
weaving U تلاقی
meeting U تلاقی همایش
meetings U تلاقی همایش
crossing points U نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تلاقی
gantlet U تلاقی کردن
commissure U محل تلاقی
vanishing point U نقطه تلاقی
intersection point U نقطه تلاقی
point of intersection U نقطه تلاقی
interactional points U نقاط تلاقی
outfall U محل تلاقی دوابریز
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
redezvous U محل تلاقی یکانها
counter U باجه تلاقی کردن
countered U باجه تلاقی کردن
countering U باجه تلاقی کردن
groins U محل تلاقی دوطاق
groin U محل تلاقی دوطاق
quits U بی حساب تلاقی شده
crossing U نقطه تلاقی دوراهی
confluence اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
gantlet U : محل تلاقی دو خط راه اهن
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
csma/cd U دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
concourse U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
concourses U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
confluences U اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
weaving distance U طول تلاقی مسافت همبری
meetings U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meeting U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
creased U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
crease U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creasing U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
telematics U نقطه تلاقی راه دور وپردازش خودکار اطلاعات
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
passing place U محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
junction well U چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
matrixes U ماتریس
z matrix U ماتریس "زد"
die U ماتریس
matrix U ماتریس
lattice matrix U ماتریس
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
residual matrix U ماتریس مازاد
nonsingular matrix U ماتریس عادی
nonsingular matrix U ماتریس ناویژه
singular matrix U ماتریس تکین
transpose matrix U ماتریس برگردان
triangular matrix U ماتریس مثلثی
symmetric matrix U ماتریس متقارن
minor of matrix U کهاد ماتریس
matrix algebra U جبر ماتریس
square matrix U ماتریس مربع
nonsingular matrix U ماتریس ناتکین
singular matrix U ماتریس ویژه
square matrix U ماتریس مربعی
scalar U ماتریس یک عنصری
singular matrix U ماتریس منفرد
y matrix U ماتریس ایگرگ
matrix U ماتریس [ریاضی]
order of matrix U مرتبه ماتریس
unit matrix U ماتریس واحد
null matrix U ماتریس تهی
leontief matrix U ماتریس لئونتیف
identity matrix U ماتریس واحد
correlation matrix U ماتریس همبستگی
factor matrix U ماتریس عاملی
drawing die U ماتریس کششی
dot matrix U ماتریس نقطهای
diagonal matrix U ماتریس قطری
boolean matrix U ماتریس بولی
core matrix U ماتریس چنبرهای
invert matrix U ماتریس معکوس
inverse matrix U ماتریس عکس
null matrix U ماتریس صفر
impedance matrix U ماتریس امپدانس
triangular matrix U ماتریس مثلثی [ریاضی]
matrix multiplication U ضرب ماتریس [ریاضی]
unit matrix U ماتریس همانی [ریاضی]
identity matrix U ماتریس همانی [ریاضی]
matrixes U جای پیدایش ماتریس
invertible matrix U ماتریس وارون [ریاضی]
the transpose of a matrix U ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
square matrix U ماتریس مربعی [ریاضی]
Jacobi matrix U ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
adjunct matrix U ماتریس الحاقی [ریاضی]
adjoint matrix U ماتریس الحاقی [ریاضی]
dot matrix printer U چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer U چاپگر با ماتریس نقطهای
singular matrix U ماتریس غیر عادی
dot matrix character U کاراکتر ماتریس نقطهای
semidefinite matrix U ماتریس نیمه معین
impluse response matrix U ماتریس انتقال ضربه
matrix U جای پیدایش ماتریس
dot matrix printers U چاپگر با ماتریس نقطهای
positive definite matrix U ماتریس همیشه مثبت
impedance matrix U ماتریس مقاومت فاهری
nonsingular matrix U ماتریس غیر منفرد
dot matrix printers U چاپگر یا ماتریس نقطهای
magnetic matrix memory U حافظه ماتریس مغناطیسی
payoff matrix U ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
the main diagonal of a matrix U قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
element U یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
multivariable multimethod matrix U ماتریس چند متغیری- چندروشی
elements U یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
lower triangular matrix U ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
upper triangular matrix U ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
rows U مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
row U مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
scalar U مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
rowed U مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
transpose matrix U ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
sparse array U ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
bit image [مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
thermal U کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
leontief matrix U اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
grid U سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids U سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
wire matrix printer U یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
Recent search history Forum search
1full population , sparsely populated matrix
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com